چطوری هسته ای رفت؟
چهارشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۳۸ ب.ظ
مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کند...
کفشاشو گذاشت زیر سرش و خوابید.
طولی نکشید که دو نفر وارد کاروانسرا شدند.
یکی از اون دو نفر گفت: طلاها رو بزاریم پشت اون جعبه...
اون یکی گفت: نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره.
گفت: چاره ای نداریم. امتحانش می کنیم ببینیم خوابه یا بیداره؟
گفت چطوری؟
گفت کاری نداره. کفشاشو از زیر سرش برمیداریم. اگه بیدار باشه معلوم میشه.
مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد.
اونها کفشاشو برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد...
گفتند پس خوابه طلاها رو بزاریم زیر جعبه.
بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو برداره اما اثری ازطلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهاش رو بدزدند!!
درود بر حسن فریدون خائن